بغلی از تنهایی
در خیابان چهار صبح
هر کسی بامی دارد بر سر
هر کسی باغی از خواب نهان دارد در سر
لیک من مثل تو هستم - تنها-
ای درخت، ای قفس خشک بهاری مدفون!
سیم پر خوار و درخشانی از اخترها،
دور من، دور تو، پیچیده از آفاق جهانی مجهول
و در این ساعت خاموشی،
ماه موجود غریبی است که شخصیت بی نامی دارد:
گاه چون صورت نورانی قدیسان است
گاه پستان بلورین زنی است
خال کوبی شده با نام هزاران مرد
گاه چون دایره پوستی کولیهاست
ماه در خواب مرا می بیند :
پنج انگشت بپیچیده به پنج انگشت
و دو بازو که گرفته است دو زانو را تنگ
(بغلی از تنهایی)
در خیابان چهار صبح
ماه سبکی است که به مقیاس جدید شعر
که ز تنهایی شب می شکفد الهامش
و در این ساعت خاموشی
هر کسی بامی دارد بر سر
هر کسی باغی از خواب نهان دارد در سر
هر کسی نام و نشانی دارد.
اما من،
روی این نیمکت سرد خیابان چهار صبح
پنج انگشت بپیچیده به پنج انگشت
و دو بازو که گرفته ست دو زانو را تنگ
بغلی دارم از تنهایی
دیگران نام و نشانی دارند
(آروین)
پی نوشت :
?- سلام . این هفته نوبت منه که پست بزارم امیدوارم به دلتون بشینه .
?- شاعر این شعر اقای رضا برهانی از شاعران معاصر هستند . البته من این شعر ر با دیکلمه ای که خودم گفتم مربوط ساختم . در کل شاید منظور شاعر از این شعر تنهایی یک فقیر و تهی دست نباشه ..
?- من و آقا احسان شعر ها و دیکلمه هایی که خودمون بگیم رُ به اسم «حرفهای شبانه دلم» ، در آخر متن یادآور می شیم
?- از مون آقا یا خانوم ( شاکی اسم زن یا مرد ؟! ...) شاکی خواستند که چرا عکس های وبلاگ رُ نمی شه ذخیرشون کرد ؟ بخاطر اینکه از مطالب کپی برداری نشه کرد .
?- از اینکه دیر آپ کردم زیاد ناراحت نشین پیش ش ش ش میاد دیگه . منتظر حرف های قشنگ شما در نظر دهی. یا علی ...